تو خوابو از یه دخترِ بدخواب گرفتی... , ...ادامه مطلب
رفتنت آنقدرها هم که فکر میکنی فاجعه نیست من مثل بیدهای مجنون ایستاده میمیرم... , ...ادامه مطلب
و ناگهان باران اگه گفتین من بارون باریدنی چیکار میکنم اره...بی تناسب مینویسم داشتم به این فکر میکردم که همه ی آدما حداقل یبار تو رویاشون زندگی کردن تو خیالشون رفتن یجای دور،فرقی نداره توی یه شهر کثیف یا یه جزیره خوشگل مثلا من خودم تو ذهنم توی یه جنگل قشنگ دارم با یکی زندگی میکنم کی؟همون که تو یکی از نوشته های وبلاگم نوشتم و من سالهاست بی آنکه باشی با تو زندگی کردم.تلخ تر از این؟ بگذریم...داشتم میگفتم یه کلبه چوبی قشنگ توشم پره وسیله های چوبی قشنگ که همرو خودش ساخته یکم اونورترم یه دریاچه ی خوشگل فیروزه ای رنگ که هیچکی جز خودمون توش نیس هرچن روز یبار که بارون میگیره دست منو میگیره میبره به بلندترین نقطه ی جنگل نه برا دیدن رنگین کمون من عاشق آذرخشم! اونجا خیلی فرق داره هربار که بارون میگیره و بارونیشو درمیاره و تن من میکنه که تو راه سرما نخورم ، من از دوباره عاشقش میشم:) اونجا فرق داره خبری از آدمای سنگی نیس اونجا فرق داره چون اون جنگل فقط یه پادشاهو یه ملکه داره فرق داره چون عشق اونجا حرف اولو میزنه اونجا فقط کلمات نیستن که حرف میزنن طرز نگاهامون، سکوتمون،خنده هامون ، حتی شاخو برگ درختا و کلبمون حرفایی برای گفتن دارن اینارو گفتم که بگم رویاها... بعضی وقتا همه چیتو از دست میدی و تنها چیزی که برات میمونه رویاهاتن ؛) , ...ادامه مطلب
گفت ما به درد هم نمیخوریم و رفت... تو رفتنی بودی و من تمام تلاشم را کردم که بمانی اما تو رفتنی بودی نه تقصیر تو بود نه من ما ریشه هایمان فرق میکرد مثل کوه...مثل باد... , ...ادامه مطلب
میگن پشت هردختر موبلند یکی هس که نذاشته موهاشو کوتاه کنه هه من امروز موهامو کوتاه میکنم... , ...ادامه مطلب
خاطره یعنی یه سکوت غیر منتظره میان خنده های بلند... , ...ادامه مطلب
مرگ یعنی به عشقش زنده باشی و او نفهمد... , ...ادامه مطلب
برمیگردم به خواب هایم جایی که دیگر نمیتوانی خودت را ازمن بگیری... , ...ادامه مطلب
هرگز هیچ حسرتی این چنین یکجا جمع نمی شود مگر در این سه کلمه او دوستم ندارد ... انتظار را هم خسته کرد این دل زبان نفهمم:( , ...ادامه مطلب
سرد است هوای دلتنگی زمستان کاره ای نیست... , ...ادامه مطلب
امشب میخوام یکم ساده حرف بزنم بی شعر بی فاز سنگین بی قافیه بی ردیف الانکه دارم حرفامو مینویسم پشت پنجره ی اتاقمم ساعت یکه نیمه شبو گذشته و زل زدم به برفی که تو نور چراغ برق خیابون داره برق میزنهخونه گ, ...ادامه مطلب
تکان میدهد خانه را سالی که می آید تو عکسه قابت را و من قابه عکست را عوض میکنم و آغاز میشود سال تنهایی... , ...ادامه مطلب
یه وقتایی هم انقد دوسش داری که از ترس اینکه حالشو بد نکنی دورتــــــریـــــن آدم زندگیش میشی... , ...ادامه مطلب
+ ازوقتی عشقت رفته باکی حرف میزنی؟ _ باخودم + چی میگی؟ _ درباره اون حرف میزنم + دوسش داشتی؟ _ خیلی زیاد + دوست داشت؟ _ بعضی وقتا... , ...ادامه مطلب
آنشرلی ام نشدیم که یکی ازمون بپرسه:آنه؟تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت؟... , ...ادامه مطلب